غاز مبارزات سیاسی سید روحالله خمینی را میتوان مربوط به اوایل دههٔ ۱۳۲۰ دانست. خمینی در آن زمان، کتاب کشفالاسرار خود را در پاسخ به نقدهای مطرحشده در کتاب اسرار هزار ساله از علیاکبر حکمیزاده به تحریر درآورد.۱ او در ادامه با انتشار نخستین بیانیهٔ خود، از مسلمانان ایران و جهان اسلام درخواست کرده بود که در مقابل آنچه او ظلم و ستم قدرتهای بیگانه و همپیمانان آنها خوانده بود، اقدام کنند.۲
پس از درگذشت آیتالله بروجردی در ۱۳۴۰، رویهٔ خمینی در مبارزات سیاسیاش تغییر کرد.۳۴ ماجرای «لایحهٔ انجمنهای ایالتی و ولایتی» در تیر ماه ۱۳۴۱ را میتوان اولین رویارویی جدی او با حکومت در نظر گرفت، جاییکه با اعتراضات او و سایر روحانیون، موجب لغو این لایحه - که خمینی آنرا «ضد دین» و «زمینهای برای نفوذ بهائیت به عرصههای مختلف کشور میدانست - گشت.
رهبری و هدایت قیام از نجف
خمینی در تمام این مدت، با انتشار پیامهای متعدد و نوارهای سخنرانی که در آنها مردم را به استقامت و ادامهٔ قیام تا سرنگونی سلطنت و تشکیل حکومت اسلامی دعوت میکرد، عملاً همراهی خود با مردم را حفظ کردهبود. بهعنوان مثال، او در مرداد ۱۳۵۶ طی پیامی بیان داشت۱۶:«اکنون به واسطهٔ اوضاع داخلی و خارجی و انعکاس جنایات رژیم در مجامع و مطبوعات خارجی فرصتی است که باید مجامع علمی و فرهنگی و رجال وطنخواه و دانشجویان خارج و داخل و انجمنهای اسلامی در هر جایی بیدرنگ از آن استفاده کنند و بیپرده بپاخیزند.»
خمینی همچنین در جایی دیگر و در یک سخنرانی به مناسبت سالگرد قیام پانزده خرداد، که آخرین سخنرانی او قبل از ترک نجف محسوب میشد، قیام علیه شاه و دخالتهای آمریکا در ایران را تکلیف شرعی اعلام کرد و در تجلیل این روز بیان داشت۱۲۷: «پانزده خرداد باید زنده بماند... ملت ایران نباید پانزده خرداد را از یاد ببرد.»
او همچنین سیاستهای اعطای آزادی از سوی حکومت را حیلهای برای نجات رژیم برشمرد و گفت۱۲۷: «این چه وضعی است که در ایران هست؟ این چه آزادی است که اعطا فرمودهاند آزادی را؟ مگر آزادی اعطاشدنی است؟! خود این کلمه جرم است. کلمهٔ اینکه اعطا کردیم آزادی را، این جرم است. آزادی مال مردم است. قانون آزادی داده، خدا آزادی داده به مردم، اسلام آزادی داده، قانون اساسی آزادی دادهاست به مردم. اعطا کردیم چه غلطی است! به تو چه که اعطا بکنی!»
خمینی در این پیام آمریکا را «مجرم اصلی» دانست و در این رابطه بیان داشت۱۲۷: «همهٔ گرفتاریهایی که ما داریم، از دست آمریکا است. مجرم دست دوم عبارت از این شاه است.»
این پیامها که بهوسیلهٔ هواداران او تکثیر و در سطح وسیعی در کشور توزیع میشد، نقش پررنگی در تحولات آن دوران ایران داشت.پانویس ۱۶
ادامهٔ مبارزات
چهل روز پس از این تظاهرات، مردم شهرهای مهم با بستن مغازهها و برگزاری راهپیمایی، یاد کشتهشدگان آن روز را گرامی داشتند. این حرکت، که در ادامهیافتن موج تظاهرات و شدت گرفتن آن نقش زیادی داشت، با حوادثی مشابه شهر قم به پایان رسید. در تبریز، تظاهرات گستردهٔ معترضین با کشته شدن بیش از صد نفر توسط نیروهای حکومتی همراه شد.۱۳
در ادامهٔ این اعتراضات و در تاریخ ۹ فروردین ۱۳۵۷، که چهلمین روز حادثهٔ تبریز محسوب میشد، تظاهرات وسعت بیشتری پیدا کرد و در شهرهای بسیاری، مردم یاد کشتهشدگان تبریز را با برگزاری تظاهرات گرامی داشتند. در این روز، بیشترین سرکوبها در شهر یزد اتفاق افتاد، جاییکه در آن نیروهای حکومت بر روی عدهٔ زیادی از معترضین که در مسجد اصلی شهر جمع شدهبودند آتش گشودند.۱۳
در اواسط ماه اردیبهشت، دامنهٔ اعتراضات در شهر تهران شدت گرفت، بهگونهای که این شهر برای اولین بار بعد از خرداد ۱۳۴۲، حالت نظامی به خود گرفت و ارتش وارد خیابانها شد. در ماه خرداد، شاه برای مهار موج اعتراضات، به فکر اعطای امتیازاتی به مخالفین خود افتاد. یکی از اقداماتی که او در همین راستا انجام داد، کنار گذاشتن تقویم پهلوی بود. حکومت در کنار این اقدامات، همچنان به سرکوب مخالفین ادامه داد.۱۳
در ۲۶ مرداد آن سال، تظاهرات گستردهٔ مردم شهر اصفهان موجب شد تا کنترل این شهر از دست دولت خارج شود. به دنبال آن، ارتش وارد عمل شد و با حمله به مردم و اعتراضکنندگان، باعث قتل صدها نفر از افراد غیرنظامی شد. دو روز بعد از این واقعه، حادثهٔ سینما رکس آبادان اتفاق افتاد، جاییکه با بسته شدن در خروجی سالن سینما و وقوع آتشسوزی در آن، ۴۱۰ نفر از مردم عادی سوختند. مردم وقوع این اتفاق را به حکومت نسبت میدادند و همین باعث گسترش سیل تظاهرات در ماههای آینده شد.۱۳
در روز عید فطر آن سال، که برابر با روز ۱۳ شهریور میشد، تظاهرات به شکل گستردهای در شهرهای اصلی ادامه یافت. معترضین، که تعداد آنها چهار میلیون نفر تخمین زده میشد، یکصدا خواهان سقوط جکومت شاهنشاهی و برقراری یک حکومت اسلامی با رهبری خمینی بودند. واکنش شاه و حکومت در مقابل این اعتراضات گسترده، برقراری حکومت نظامی و وضع قوانین آمدوشد و ممنوعیت شرکت در تظاهرات در شهرهای مهم بود.۱۳
در روز ۱۷ شهریور۱۲۴ همان سال، جمعیت معترضی که در میدان ژالهیپانویس ۱۷ تهران جمع شدهبودند با حملهٔ نظامیانی روبهرو شدند که میدان را از هر طرف مسدود کرده بودند. طی این حادثه، که بعدها به تظاهرات ۱۷ شهریور و «جمعهٔ سیاه» مشهور شد، ۲۰۰۰ نفر از مردم عادی کشته شدند.۱۳ حکومت برای سرکوب معترضین در این روز، از هلیکوپترهایی که آمریکا در اختیار ارتش ایران قرار دادهبود استفاده کرد.۱۳
بعد از این حادثه، در تهران و یازده شهر بزرگ دیگر بهطور رسمی حکومت نظامی برای مدتی ناحدود برقرار شد. اما مردم، تحت تاثیر پیامهای خمینی، به حکومت نظامی اعتنا نکرده و تظاهرات خود را گسترش دادند. در آن شرایط، فریادهای «الله اکبر»، «مرگ بر شاه» و «درود بر خمینی» با صدای رگبار مسلسلها ادغام شدهبود بیش از هر صدای دیگری بهگوش میرسید.۱۲۴
بعد از این حوادث و سرکوبها، بهنظر میرسید که حکومت و شاه به نقطهای رسیدهاند که در آن دیگر بازگشتی وجود نداشت و خشونتها و سرکوبها روزبهروز دوران حکومت پهلوی را به پایان خود نزدیکتر میکرد.۱۳
همزمان با این وقایع، خمینی با فرستادن پیامها و اعلامیههایی، مردم را همراهی میکرد. در این پیامها که هم در قالب بیانیههای چاپی و هم در قالب نوارهای سخنرانی منتشر میشد، خمینی به مردم به خطر مقاومتهایشان تبریک میگفت، اقدامات شاه و حکومت را «مجرمانه» میدانست و مسئولیت قتلها و سرکوبها را متوجه آمریکا میکرد.۱۳
همزمان، رئیسجمهور آمریکا، جیمی کاتر، در کریسمس ۱۹۷۷ به تهران سفر کرد و شاه را بهخاطر «ایجاد ثبات در یکی از پرتنشترین مناطق دنیا» تحسین کرد.۱۲۸ در آن زمان شاه تحت حمایتهای بیدریغ سیاسی و نظامی آمریکا قرار داشت.۱۳
خمینی که متوجه اتحاد تاریخی مردم ایران در آن روزها شده بود، میدانست که اگر این حرکت انقلابی به ثمر ننشیند، بازسازی و برقراری دوبارهٔ این نهضت غیرممکن خواهد بود. بنابراین نسبت به هرگونه اقدام به سازش با شاه و یا خوردن فریب صحبتها و اقدامات مصالحهجویانهٔ او به همگان هشدار داد.۱۳ او بعد از تظاهرات عید فطر، بیانیهای منتشر کرد و در آن از مردم ایران درخواست کرد که با ادامهٔ تظاهرات و عدم سستی، فشار خود بر حکومت را بیشتر کنند و تظاهرات در آن مقطع را نوعی «عبادت» دانست که هدف آن نجات ملت و برقراری عدالت اسلامی و حکومتی مبتنی بر آن است.۱۲۹
خمینی در پاریس
یکی دیگر از اقدامات شاه برای مقاومت در برابر اعتراضات مردمی، تصمیم به انتقال خمینی از عراق به مکانی دیگر بود، با این فرض که با جدایی خمینی از نجف و دور شدن او از مجاورت ایران، امکان انتقال پیامها و سخنان او به گوش مردم ایران از بین خواهد رفت. موافقت دولت عراق نیز در دیداری که بین وزیر امور خارجهٔ ایران و عراق در شهر نیویورک حاصل شد به دست آمد.۱۳ دولت عراق نیز چندان مخالف این تصمیم نبود، چراکه خمینی همواره اخطارهای آنها را نادیده میگرفت و یکبار در پاسخ به آنها گفت۱۲۷: «من، هم اهل سیاست هستم و هم مذهبی. هیچ وقت از نظرات سیاسی خود عدول و نزول نخواهم کرد.»
به دنبال این تصمیم، در روز اول مهر ۱۳۵۷، خانهٔ خمینی با حضور نیروهای نظامی حکومت بعث محاصره شد.۱۳۰ رئیس سازمان امنیت عراق در دیدار با خمینی به او میگوید که شرط ادامهٔ اقامت او در این کشور، عدم دخالت در سیاست و دوری از هرگونه فعالیت سیاسی است و خمینی نیز ضمن عدم پذیرش این شرط، اعلام میکند که «بهخاطر مسئولیتی که در مقابل امت اسلام احساس میکند حاضر به سکوت نیست.»۱۳۱
در روز دوازده مهر، او عراق را به قصد کویت ترک کرد، اما همان ابتدا و در مرز اجازهٔ وارد شدن به این کشور را دریافت نکرد. بهنظر میرسد که دولت کویت با درخواست حکومت ایران مانع از ورود خمینی به خاک این کشور شدهاست.۱۳۲۱۳۰
بعد از مدتی سرگردانی و مطرح شدن نام کشورهایی مانند الجزایر، لبنان و سوریه بهعنوان مقصد بعدی، خمینی پس از مشورت با سید احمد،۱۳۳ پسر دوم خود که به او ملحق شدهبود، راهی پاریس شد. او در روز ۱۴ مهرماه وارد پاریس شد و دو روز بعد در منزل یکی از ایرانیان مقیم این کشور واقع در نوفللوشاتو، حومهٔ شهر پاریس، مستقر شد.۱۳۱۳۰
خمینی در نوفللوشاتو. او در فرانسه از آزادی بیشتری برخوردار بود و نه تنها ارتباط او با طرفدارانش در ایران نسبت به دوران حضور در عراق افزایش یافتهبود، بلکه با حضور خبرنگاران و روزنامهنگاران، توجه جامعهٔ جهانی را نیز بهخود جلب کردهبود.
انتشار خبر خمینی به پاریس موجی از شادی را در ایران بهوجود آورد و باعث رفع نگرانی و اضطراب طرفداران او شد.۱۲۷
خمینی خود ماجرای جدایی از عراق و رفتن به فرانسه را اینچنین توضیح میدهد۱۳۴: «آنها دولت عراق از ما تقاضا میکردند که چون ما تعهداتی با دولت ایران داریم و این کارهایی که شما و اصحاب شما میکنند، مخالف آن تعهدات است، ما نمیتوانیم تحمل کنیم. من جواب دادم، من که تعهدی ندارم، شما تعهد دارید. من یک تکلیف شرعی دارم، عمل میکنم و به تعهد شما اعتنایی نمیکنم. هم در منابر خطابه میخوانم و هم اعلامیه صادر میکنم و هم نوار پر میکنم و میفرستم؛ این تکلیف من. شما هم هر تکلیفی دارید، عمل کنید... عازم حرکت شدم و ... تحت مراقبت دولت عراق آمدم به سر حد کویت و در سر حد کویت هم همان فشاری که در آن جا بر دولت عراق بود، بر دولت کویت هم بود... از آن جا برگشتیم به بصره و از آن جا هم به بغداد ما را بردند و من ملاحظه کردم که ما اگر هر جا برویم از این دوَل اسلامی، همین مطلب است. به همین جهت تصمیم گرفتیم ـ بدون هیچ فکر سابق ـ که ما میرویم به فرانسه.»
او در بخش دیگر این سخنان، میگوید۱۲۷: «اگر میماندم، خود را در برابر ملت ایران، گنهکار احساس میکردم، اما دیدم من نمیتوانم بیتفاوت بمانم.»
در ابتدای ورود خمینی به پاریس، مأمورین دولتی فرانسه نظر رئیسجمهور این کشور مبنی بر اجتناب خمینی از هرگونه فعالیت سیاسی را به وی ابلاغ کردند. او نیز در واکنشی تند اعلام کرد که «اینگونه محدودیتها خلاف ادعای دموکراسی است» و «اگر ناگریز شود تا از این فرودگاه به آن فرودگاه و از این کشور به آن کشور سفر کند، دست از اهدافش نخواهد کشید.»۱۳۳
والری ژیسکار دستن رئیسجمهور وقت فرانسه در خاطرات خود نوشتهاست که او دستور اخراج خمینی از فرانسه را صادر کرده بود اما در آخرین لحظهها نمایندگان سیاسی شاه خطر واکنش تند و غیرقابل مهار مردم را گوشزد کرده و در مورد عواقب آن در ایران و اروپا از خود سلب مسئولیت کرده بودند.۱۳۵
برای خمینی تجربهٔ اقامت در یک کشور غیرمسلمان آزاردهنده بهنظر میرسید، از همینرو در اعلامیهای که او در ۱۹ مهر ۵۷ به مناسبت چهلمین روز حادثهٔ جمعهٔ سیاه از نوفللوشاتو منتشر کرد، ابراز تمایل کرد که به هر کشور مسلمانی که در آن آزادی بیان او تضمین باشد نقل مکان خواهد کرد.۱۳۶ هیچ کشور مسلمانی در آن زمان حاضر به پذیرفتن چنین شرطی نشد.۱۳
خروج خمینی از نجف نه تنها در کاهش اعتراضات تاثیری نداشت، بلکه باعث افزایش آن نیز شد، طوری که میتوان گفت طرح انتقال خمینی به خارج از عراق برای حکومت پهلوی عملاً با شکست همراه شد. ارتباط تلفنی با تهران از پاریس به مراتب سادهتر از نجف بود و خمینی به سادگی پیامها و فرمانهای خود را از محل اقامت خود به گوش مردم ایران میرساند و نهضت آنها را رهبری میکرد.پانویس ۱۸ علاوه بر آن، حضور خبرنگاران بسیاری که از نقاط مختلف دنیا راهی پاریس شدهبودند موجب شدهبود تا سخن و تصویر او بعد از مدتی کوتاه در رسانههای دنیا انتشار یابد.۱۳
خمینی در مدت چهار ماه اقامت خود در نوفل لوشاتو توجه بسیاری از مراکز خبری جهان را به خود جلب کرد و گفتگوها و مصاحبههای متعدد آنها با او موجب آشنایی بیشتر مردم دنیا با اندیشهها و دیدگاههایش شد. در این مدت، دهکدهٔ نوفل لوشاتو هر روز شاهد ازدحام گروههای مختلف از مردم عادی، روحانیون، دانشجویان، روشنفکران، سیاستمداران و خبرنگاران رسانههای گوناگون جهان بود که مشتاقانه به دیدار پیرمردی میرفتند که از راه دور در حال هدایت انقلابی بزرگ بود.۱۳۲
آخرین روزهای سلطنت
خمینی در ۲۰ مهر ۱۳۵۷ در گفتگو با خبرنگار بیبیسی گفت۱۳۷: «باید این رژیم برچیده بشود و پس از آن... به آرای عمومی رجوع بشود برای تشکیل یک مجلس.»
وی همچنین در سخنرانیهای متعدد دیگری، به تببین بیشتر ابعاد حکومتی پرداخت که پس از سقوط حکومت پهلوی، قصد تأسیس آن را داشت.۱۳۲
در همان روزها، یکی از سیاستمداران ایرانی با طرح این موضوع که آیتالله خمینی «زجر کشیده» و «از ناحیهٔ حکومت اذیت شده»، اظهار داشت که خمینی با اینوجود «باید از این موضوع گذشت کند».۱۳۲ خمینی نیز در یکی از سخنرانیهای خود به تفصیل در اینباره سخن گفت. او در بخشی از این سخنرانی چنین گفت۱۳۸:
«من نه در زندان، نه در حصر و نه در تبعید، زجر و سختی خاصی نکشیدهام و در همهٔ این مراحل شخصاً مشکل و ناراحتی نداشتهام... ما زجری ندیدیم... که مخالفتمان با این آدم شاه برای زجر باشد. ما زجرمان، زجر این ملت است. من وقتی صورت آن مردهایی که بچههایشان و پسرهایشان را کشتند در ذهنم میآید، زجر میبرم... آنچه مرا زجر میدهد، آن مصیبتی است که بر ملت ما وارد شده...»
همزمان در ایران، شاه دائماً اقدام به تغییر و بازسازی دولت میکرد. در آغاز، او جمشید آموزگار را جانشین هویدایی کرد که سیزده سال منصب نخستوزیری را برعهده داشت.۱۲۴ سپس فردی بهنام جعفر شریفامامی را که مواضعی محافظهکارانه داشت بهعنوان نخستوزیر بر سر کار آورد. دولت شریفامامی، که شعارش «دولت آشتی ملی» بود، دو ماه بیشتر دوام نیاورد.۱۳۰ تلاش شریفامامی برای مصالحه با علما و برقراری رابطه با آنها، از جمله ملاقات با محمدکاظم شریعتمداری در قم، نیز تاثیری بر جریانات ضدحکومتی نگذاشت.۱۲۴ بعد از آن و در تاریخ ۱۵ آبان، شاه دولتی نظامی با ریاست غلامرضا ازهاری تشکیل داد. این اقدام او، که بهوضوح به پیشنهاد آمریکا صورت میگرفت،۱۳ تاثیر زیادی بر افزایش سرکوبها و خشونتها گذاشت.۱۳۰
هیچکدام از این اقدامات نتوانست بر موج اعتراضات مردم ایران تاثر بگذارد. شاه در آن زمان در اوج درماندگی قرار داشت و حتی از سفیران آمریکا و انگلیس درخواست راه حل میکرد، اما طرحهای آنان نیز نتیجهای دربر نداشت.۱۳۹
خمینی در نوفل لوشاتو همچنان به هدایت قیام مردم و ارسال پیام و بیانیه ادامه میداد. وقتی حکومت پهلوی در آبان ۵۷، اقدام به هجوم به حرم علی بن موسیالرضا در مشهد کرد و موجب کشته و یا زخمی شدن عدهای مردم عادی شد، خمینی طی بیانیهای نسبت به این حادثه اینطور واکنش نشان داد۱۲۷: «دولت یاغی نظامی به امر شاه، تر و خشک را به آتش کشیده و یکی از بزرگترین ضربههای این جنایتکار به اسلام، به مسلسل بستن بارگاه قدس حضرت علی بن موسیالرضا صلواتاللهعلیه است. این بارگاه مقدس در زمان رضاخان به مسلسل بسته شد و قتلعام مسجد گوهرشاد به وجود آمد و در زمان محمدرضاخان آن جنایت تجدید شد و دژخیمان شاه در صحن و حریم آن حضرت ریخته و کشتار کردند... بر تمام طبقات لازم است با هر وسیلهٔ ممکن به سقوط این دستگاه جبار قیام کنند. اطاعتاز این دستگاه، اطاعت از طاغوت و حرام است...»
در تاریخ ۲ آذر، یک هفته قبل از آغاز ماه محرم، خمینی بیانیهای صادر کرد و در آن این ماه را ماه «شمشیر خدا در دستان سربازان اسلام، پیامبر اسلام و پیروان امام حسین، سیدالشهدا» خواند. او در این بیانیه، مردم را به «استفاده از این ماه» و «ایمان به خدا» فراخواند و از آنها خواست «ریشههای باقیماندهٔ درخت ستم و بیداد را خشک کنند.»۱۴۰
با آغاز ماه محرم، تظاهرات در کشور به شکل گستردهتری ادامه یافت. هزاران نفر از مردم کفنپوش شهرهای مختلف به خیابانها ریختند و این در حالی بود که برقراری حکومت نظامی نیز در کاهش تعداد تظاهراتکنندگان تاثیری نداشت.۱۳
در نهم ماه محرم، یک میلیون نفر از مردم تهران با شرکت در تظاهراتی گسترده، خواهان برکناری سلطنت شدند.۱۳۰ در روز بعد – روز عاشورا – بیش از دو میلیون نفر تظاهراتکننده در این شهر به خیابانها ریختند و با صدور یک بیانیهٔ مشترک هفده مادهای، اصلیترین خواستهٔ خود را تشکیل حکومتی اسلامی با سرپرستی خمینی اعلام کردند.۱۳
با ادامهٔ تظاهرات مردم، حکومت شاه رفتهرفته به پایان خود نزدیک میشد. ارتش با اینکه به کشتار مردم ادامه میداد اما به نظر میرسید در مهار آنها عامل چندان موثری بهنظر نمیآمد. از طرفی، حکومت ایران از نظر اقتصادی نیز در وضعیت مطلوبی نبود، چرا که در تاریخ ۲۷ آذر اعتصاب عمومی سراسر کشور را فرا گرفت و در روزهای بعدی نیز ادامه پیدا کرد.۱۳ این اقدام که از روشهای موفق خمینی در پیشبرد مبارزه علیه حکومت شاه محسوب میشد، در ماههای پایانی حکومت شاه به ارکان اصلی حکومت و وزارتخانهها و مراکز نظامی کشیدهشد و با اعتصاب کارکنان شرکت نفت و بانکها و مراکز حساس دولتی، به اوج خود رسید.۱۲۴
شاه که دوران حکومت خود را رو به پایان میدید، به دلیل ممانعت از تشکیل یک دولت اسلامی، اقدام به روی کار آوردن دولتی متشکل از سیاستمداران ملیگرای لیبرال و سکولار کرد. در ۱۳ دی ۵۷، شاپور بختیار که از اعضای جبههٔ ملی محسوب میشد، به عنوان جانشین ارتشبد ازهاری به سمت نخستوزیری منصوب شد.۱۳ رهبران چهار کشور صنعتی جهان در کنفرانس گوادلوپ گرد هم آمده بودند و همگی بر حمایت از بختیار به توافق رسیدهبودند.پانویس ۱۹
در تاریخ ۲۲ دی، تشکیل شورای نه نفرهٔ نایب سلطنت به سرپرستی جلالالدین تهرانی اعلام شد. این شورا وظیفه داشت اختیارات شاه را در زمان غیبت او بر عهده بگیرد. این اقدامات هیچکدام در عزم خمینی مبنی بررسیدن به هدفی که اکنون بسیار نزدیک بهنظر میرسید تاثیری نداشت. روز بعد از تشکیل شورای نهنفره، خمینی از نوفللوشاتو اقدام به تشکیل شورایی با نام شورای انقلاب اسلامی کرد که هدف آن، تعیین دولتی انتقالی بهجای دولت بختیار بود.۱۳ او پیش از آن و در آبان ماه، سید محمد بهشتی و مرتضی مطهری را مأمور شناسایی و معرفی افراد مناسب برای تشکیل شورای انقلاب کرد.۱۴۱ این اقدام را میتوان مهمترین تصمیم خمینی در دوران اقامت در پاریس دانست.۱۳۲
در آن روزها، خمینی – آنگونه که خود گفته – روزانه بیش از ۱۶ ساعت به کار و فعالیت مشغول بوده و انجام مصاحبهها، مذاکرات، سخنرانیها، خواندن گزارشها، بررسی نامهها و تلگرافها و پاسخ به آنها مهمترین مشغلهٔ او در آن روزها محسوب میشد.۱۴۲
در ۲۶ دی ۱۳۵۷، شاه همراه با همسرش ایران را برای مدتی نامعلوم ترک کرد.۱۲۷ او این اقدام خود را، که احتمالاً به اجبار غرب صورت میگرفت،۱۲۵ یک «غیبت موقت» نامید.۱۳ مراکش کشوری بود که شاه بهعنوان مقصد خود در نظر گرفته بود. او در آنجا مهمان شاه حسن، پادشاه این کشور بود. گفته میشود تلاشهای او برای عزیمت به کشورهای اروپایی بیفایده بوده و کشورهای فرانسه، اسپانیا، انگلیس و سوئیس در مورد عدم تضمین امنیت او به وی خبر داده بودند.۱۲۷
بعد از پخش خبر خروج شاه از ایران، موجی از شادی سراسر کشور را فرا گرفت. خمینی در همان روز و راس ساعت ۲۰:۳۰، پیامی کوتاه صادر کرد و در آن بیان داشت۱۴۳:
«خروج شاه از ایران، اولین مرحلهٔ پایان یافتن سلطه جنایتبار پنجاه سالهٔ رژیم پهلوی میباشد که به دنبال مبارزات قهرمانانهٔ ملت ایران صورت گرفته است. من این پیروزی مرحلهای را به ملت تبریک میگویم و بیانیهای خطاب به ملت صادر خواهم کرد.»
او همچنین در این پیام دو تصمیم مهم خود را به اطلاع همگان رساند۱۴۳:
«الف. ما بهزودی دولت موقت انتقالی را برای اجرای انتخابات مجلس موسسان و تصویب قانون اساسی جدید معرفی میکنیم. ب. بازگشت من به ایران در اولین فرصت مناسب انجام خواهد شد.»
او همان روز به درخواست خبرنگاران رسانههای مختلف برای انجام مصاحبه پاسخ مثبت داد و سایر نظرات خود را بیان کرد. از جمله اینکه او در آن زمان گفت۱۴۴:
«من از ملت میخواهم که خودشان مواظب نظم مملکت باشند و جوانان غیور ما کنترل شهرستانها و دهات و قرا را به دست گیرند.»
او همچنین در پیامی دیگر، مواردی دربارهٔ لزوم تداوم تظاهرات، تشکیل دولت موقت و استعفای وزرا و درجهداران نظامی را بیان کرد.۱۴۵
در آن شرایط برای پیروزی انقلاب، تنها برکناری بختیار و پیشگیری از وقوع کودتایی احتمالی به منظور برگرداندن شاه به کشور لازم بود. زمانی که جلالالدین تهرانی از ایران راهی پاریس شد تا با خمینی دیدار و گفتگو کند، خمینی تنها زمانی حاضر به دیدار با او شد که وی از شورای نایب سلطنت استعفا داده و آنرا غیرقانونی اعلام کند.۱۳
آن روزها ارتش ایران نیز در حال نزدیک شدن به مرز فروپاشیدن بود، و این در شرایطی بود که روزبهروز بر تعداد افسران و سربازانی که به انقلاب میپیوستند افزوده میشد. وقتی آمریکا به ژنرال هایزر، معاون فرماندهٔ نیروهای ناتو در اروپا ٬مأموریت داد تا امکان ایجاد یک کودتای نظامی را بررسی کند، او گزارشی داد که در آن حتی «فکر کردن به چنین برنامهای» را بیمعنی دانسته بود.۱۳ وی که برای انجام مأموریتی سرّی به مدت دو ماه به تهران آمده بود، بعدها در صحبتهایش، هدف این مأموریت را جلب حمایت نظامیان از بختیار و سامان دادن به دولت او، شکستن اعتصابها و سرانجام تدارک کودتای نظامی برای بازگشت دوبارهٔ شاه به قدرت، مشابه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، اعلام کرد.۱۴۶ اما جلسات پیاپی او با مستشاران نظامی آمریکا و امرای ارتش شاه نیز نتوانست به بختیار در فائق آمدن بر اعتصابها و پایان دادن به قیام مردمی کمکی بکند.۱۳۰
بازگشت به ایران
خمینی در هواپیما و در حال پرواز به سمت ایران. زمانی که خبرنگاری لحظاتی پیش از فرود هواپیما از او در مورد احساسش پرسید، خمینی پاسخ داد: «هیچی!»
خمینی در حال پیاده شدن از هواپیما و ورود به کشور، پس از پانزده سال تبعید
خودروی حامل خمینی در مسیر فرودگاه تا بهشت زهرا به دلیل ازدحام بیشازحد طرفداران او، بهکندی حرکت میکرد.
سخنرانی خمینی در بهشت زهرا و در حضور هزاران طرفدارش. او در این سخنرانی از عزم خود برای تعیین دولت خبر داد و گفت: «من توی دهن این دولت میزنم!»
به نظر میرسید آن روزها شرایط از هر نظر برای بازگشت خمینی به کشور و سرپرستی انقلاب آماده است. اوایل بهمنماه، خبر تصمیم او در بازگشت به کشور منتشر شد. این موضوع از یک طرف موجب شادی مردم طرفدار او شد، اما از سوی دیگر نگرانیهایی بابت سلامتی و حفظ جان در میان هواداران او وجود داشت، چراکه همچنان دولت تعیینشده از طرف شاه بر سر کار و حکومت نظامی نیز برقرار بود. این موضوع سبب شد که دوستان و نزدیکان خمینی به او توصیه کنند سفر خود را تا تامین کامل شرایط مناست به تعویق بیندازد.۱۴۷
با توجه به اینکه ورود خمینی به خاک ایران عملاً به معنی پایان کار حکومت پهلوی بود، تلاشهای زیادی برای جلوگیری از سفر خمینی به کشور، و یا به تعویق انداختن آن، انجام شد؛ از جمله تهدید به انفجار هواپیما و یا وقوع کودتای نظامی در ایران.۱۴۷ حتی رئیسجمهور فرانسه نیز برای این موضوع واسطه شد، و با فرستادن نمایندگانی به نوفللوشاتو، سعی در متقاعد کردن خمینی به عدم ترک فرانسه کرد.۱۴۸ اما خمینی تصمیم خود را گرفته بود و طی پیامهایی به مردم ایران گفتهبود که میخواهد در آن روزهای سرنوشتساز در کنار آنها باشد.۱۴۷
در ایران، مردم برای بازگشت او به کشور بیقرار بودند. در تهران، ستاد مرکزی استقبال شکل گرفت تا برای بازگشت خمینی به کشور، برنامهریزی و هماهنگیهای لازم را انجام دهد. در بیشتر شهرستانها نیز ستادهای فرعی برای فراهم کردن مقدمات سفر علاقهمندان به تهران و حضور در مراسم استقبال از او تشکیل شد.۱۳۲
دولت بختیار با هماهنگی ژنرال هایزر، فرودگاههای کشور را بهروی پروازهای خارجی بست. در پی این اقدام، جمعیتی انبوه از سراسر کشور بهسوی تهران سرازیر شدند و در تظاهرات میلیونی مردم تهران شرکت کرده و خواهان بازشدن فرودگاهها بودند. آنها از ششم بهمن در خیابانها و مساجد و محافل گوناگون شهر تهران در انتظار بازگشایی فرودگاه و ورود خمینی به کشور به سر میبردند. مأموران نظامی نیز در چند مرحله با جمعیت مستقبلین درگیر شده و گروهی را کشته و یا زخمی کردند.۱۳۲ همچنین جمعی از روحانیون و شخصیتهای سیاسی در مسجد دانشگاه تهران دست به تحصن زدند. دولت بختیار نیز سرانجام بعد از شش روز، تسلیم خواستهٔ مردم شد و بهناچار اجازهٔ ورود خمینی را صادر کرد.۱۴۷
بعد از اینکه چندین بار در این راه تاخیر به وجود آمد و تاریخهای اولیهای که برای ورود او اعلام شدهبود دچار تغییر شد،۱۳۲ و نیز اشغال فرودگاه مهرآباد توسط ارتش از ۴ تا ۱۰ بهمن، خمینی سرانجام عصر روز ۱۱ بهمن با پرواز هواپیمایی ایر فرانس فرانسه را ترک و صبح روز بعد، بامداد ۱۲ بهمن ۱۳۵۷، پس از چهارده سال تبعید وارد تهران شد.۱۳
او پیش از پرواز، بیعتش را از یاران و همراهان خود که در پاریس حضور داشتند برداشت و صراحتاً به آنها اعلام کرد۱۴۹: «ممکن است... در این سفر خطر در کار باشد و من میل ندارم که به خاطر من، شما خدای نخواسته در خطر بیفتید.»
او در آخرین مصاحبهٔ خود در پاریس، در پاسخ به یک خبرنگار فرانسوی که از وی پرسید «آیا شما از حمایتهای خارجی برخوردارید؟»، پاسخ داد۱۵۰: «هیچ حمایتی از ما نشده است... و ما محتاج هیچ حمایتی نیستیم، ملت ایران اراده کرده است تا پیروز شود و حتماً پیروز خواهد شد.»
وی همچنین پیش از ترک دهکدهٔ نوفل لوشاتو، طی پیامی از مهماننوازی مردم و دولت فرانسه، و بهطور ویژه از اهالی نوفل لوشاتو، تشکر و قدردانی کرد.۱۲۷
خمینی در میان استقبال بینظیری بعد از سالها تبعید وارد کشور شد،۱۵۱ طوریکه رسانههای غربی جمعیت استقبالکننده را بین چهار تا شش میلیون نفر تخمین میزدند.۱۵۲۱۴۷۱۶ برخی منابع دیگر، جمعیت استقبالکننده در تهران را بالغ بر ۱۰ میلیون نفر ثبت کردهاند.۱۳ پیتر جنینگز، خبرنگار ایبیسی نیوز، که در آن زمان وقایع را مستقیماً از تهران گزارش میکرد، جمعیت حاضر را شش میلیون برآورد کرد.نیازمند منبع
نخستین کلام او در سالن فرودگاه بر زبان آورده شد۱۵۳: «من از عواطف طبقات مختلف ملت تشکر میکنم، عواطف ملت ایران به دوش من بار گرانی است که نمیتوانم جبران کنم... وحدت کلمه رمز پیروزی است.»
او سپس از میان جمعیتی که تمام مسیر ۳۰ کیلومتری فرودگاه تا بهشت زهرا را پر کردهبودند، راهی مزار کشتهشدگان انقلاب شد تا نخستین احترامش را نثار آنان کرده باشد. خودروی حامل او به دلیل ازدحام بیش از حد مردم، با زحمت بسیار و بهکندی حرکت میکرد.۱۵۴
خمینی در بهشت زهرا و در میان جمعیت انبوه طرفداران خود، سخنرانی مهمی انجام داد. او ابتدا سخنانش را اینگونه آغاز کرد۱۵۵:
«... ما در این مدت، مصیبتها دیدیم، مصیبتهای بسیار بزرگ و بعض پیروزیها حاصل شد که البته آن هم بزرگ بود، مصیبتهای زنهای جوانمرده، مردهای اولاد از دست داده، من وقتی چشمم به بعضی از اینها که اولاد خودشان را از دست دادهاند، میافتد، سنگینی در دوشم پیدا میشود که نمیتوانم تاب بیاورم... من نمیتوانم تشکر از این ملت بکنم که همه چیز خودش را در راه خدا داد.»
وی در مورد شاه گفت۱۲۷: «محمدرضا پهلوی فرار کرد و همه چیز ما را به باد داد. مملکت ما را خراب کرد و قبرستانهای ما را آباد.»
او در ادامه با اشارهٔ کوتاه به چگونگی شکلگیری سلسلهٔ پهلوی، با تصریح بر «غیرقانونی بودن آن»، برخی فسادها و خسارتهای این حکومت را برشمرد.۱۵۴ سپس از بختیار بهعنوان «آخرین نفسهای ضعیف حکومت شاه» نام برد و از تصمیم خود مبنی بر ایجاد دولتی جدید بهجای دولت او صحبت کرد و گفت: «من دولت تعیین میکنم، من تو دهن این دولت میزنم. من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین میکنم.»۱۵۶۱۵۷۱۵۸ در پایان نیز با نصیحت ارتش، سران آنرا به بازگشت به آغوش ملت دعوت کرد.۱۵۵
نخستین اقامتگاه خمینی در ایران، مدرسهٔ رفاه در نزدیکی میدان بهارستان بود. پس از استقرار در آنجا، فعالیتهای فشردهٔ او بلافاصله آغاز شد، اموری مانند برنامهریزی برای نهایی کردن پیروزی انقلاب، پاسخگویی به احساسات هوادارانی که نشانی مدرسهٔ رفاه را پیدا کردهبودند و از عصر همان روز اول پیدرپی آنجا میفتند، تنظیم ارتباط با علما و بزرگان، و...۱۵۴
برنامههای او در این مدت بهاندازهای فشرده بود که فقط در همان روز نخست، علیرغم خستگی ناشی از سفر، و سخنرانیهای فرودگاه و بهشت زهرا و دیدار با افراد مختلف، پیامی خطاب به افسران، درجه داران و سربازان ارتش مبنی بر عدم همکاری با دولت بختیار صادر کرد.۱۵۹
پیروزی انقلاب
دولت موقتی که خمینی از آن سخن گفته بود در تاریخ ۱۵ بهمن تعیین شد. او این دولت را «دولت الهی» نامید و نافرمانی در مقابل آنرا با نافرمانی در برابر خدا یکی دانست.۱۶۰۱۵۲
خمینی مهدی بازرگان، کسی که سالها در سازمانهای اسلامی بسیاری از جمله نهضت آزادی فعالیت داشت۱۳ را بهپیشنهاد شورای انقلاب۱۲۷ به عنوان نخستوزیر این دولت منصوب کرد.۱۵۴ بازرگان که از چهرههای متدین و باسابقهٔ مبارزاتی علیه حکومت شاه به حساب میآمد و در ماجرای ملی شدن صنعت نفت نیز نقش داشت، توسط شورای انقلاب معرفی و پیشنهاد شدهبود.۱۴۷ خمینی در متن حکم انتصاب او تصریح کردهبود که او را «بدون در نظر گرفتن روابط حزبی» مأمور تشکیل کابینه برای تهیهٔ مقدمات همهپرسی و برگزاری انتخابات کردهاست.۱۶۱
در حکم خمینی آمدهاست۱۲۷: «... جنابعالی را بدون در نظر گرفتن روابط حزبی و بستگی به گروهی خاص مأمور تشکیل دولت موقت مینمایم... مقتضی است که اعضای دولت موقت را هر چه زودتر با توجه به شرایطی که مشخص نمودهام، تعیین و معرفی نمایید.»
او از مردم ایران درخواست کرد تا نظر خود را در مورد انتخاب بازرگان اعلام کنند. مردم سراسر کشور به خیابانها آمده و با برگزاری راهپیماییهای گسترده به حمایت از تصمیم او پرداختند.۱۴۷۱۵۴
ده سال بعد و در تاریخ سوم اسفند ۱۳۶۷، خمینی در پیامی به روحانیون، در مورد انتخاب بازرگان بهعنوان نخستوزیر چنین گفت۱۲۷: «من امروز بعد از ده سال از پیروزی انقلاب اسلامی همچون گذشته اعتراف میکنم که بعضی تصمیمات اول انقلاب در سپردن پستها و امور مهمه کشور به گروهی که عقیدهٔ خالص و واقعی به اسلام ناب محمدی نداشتهاند، اشتباهی بودهاست که تلخی آثار آن براحتی از بین نمیرود. گرچه در آن موقع هم من شخصاً مایل به روی کار آمدن آنان نبودم، ولی با صلاحدید و تأیید دوستان قبول نمودم.»
یک هفته پس از اعلام دولت موقت، و در حالیکه روزبهروز بر تعداد سربازانی که از ارتش جدا میشدند و به «کمیتههای انقلاب» میپیوستند، بختیار در تهران اعلام حکومت نظامی کرد. خمینی فرمان شکستن حکومت نظامی را داد و تهدید کرد اگر کشتار مردم توسط نیروهای باقیماندهٔ وفادار به شاه ادامه یابد، فتوای رسمی جهاد خواهد داد.۱۶۲
بیعت افسران نیروهی هوایی با خمینی در محل اقامت او. همافران اولین گروهی بودند که از ارتش به مردم پیوستند.
در تاریخ ۱۹ بهمن، گروهی از افسران و درجهداران نیروی هوایی با خمینی در محل اقامت او، یعنی مدرسهٔ علوی، دیدار و با او بیعت کردند. این اتفاق ارتش شاه را به سقوط کامل خود نزدیکتر کرد.۱۶۳۱۵۴
بسیاری از سربازان و درجهداران ارتش با فتوای خمینی پادگانها را ترک کرده و به مردم پیوستهبودند. روز بیست بهمن، همافران در مهمترین پایگاه هوایی تهران دست به قیام زدند. بلافاصله پس از آن، گارد شاهنشاهی برای سرکوب آنها وارد عمل شد. دامنهٔ این درگیری بهسرعت به بیرون از پادگان گسترش یافت و مردم در حمایت از نیروهای انقلابی وارد عمل شدند. درگیری در تمام روز شنبه ۲۱ بهمن نیز ادامه یافت. خیابانهای تهران، که توسط مردم سنگربندی شدهبود، شاهد درگیری و نبردی شد که آخرین مقاوتهای حکومت دربرابر مردم محسوب میشد. در اینروز زرهپوشها و نفربرهای نظامی تنها زمانی از واکنش مردم در امان میماندند که عکسی از خمینی را حمل میکردند.۱۵۴ در طی این روز، پایگاههای پلیس و مراکز دولتی یکی پس از دیگری به دست مردم میافتادند و سقوط میکردند.
ساعت ۲ بعداز ظهر، اخبار رادیو اعلامیهٔ فرمانداری نظامی تهران را پخش کرد که براساس آن، از ساعت ۴:۳۰ بعدازظهر رفتوآمد در خیابانها ممنوع میشد.۱۶۳۱۵۴ از سویی دیگر، خمینی اعلامیهٔ حکومت نظامی را «خدعه» و «خلاف شرع» خوانده و از مردم خواست بههیچ وجه به آن اعتنا نکنند.۱۶۴
خطر این تصمیم بهاندازهای بود که مهدی بازرگان و آیتالله طالقانی با اصرار، درصدد تغییر نظر خمینی برآمدند. آنان اعتقاد داشتند که این فرمان او کشتار جمعی وسیعی را بهوجود خواهد آمد.۱۵۴
بختیار در آن روز، جلسهٔ اضطراری شورای امنیت را تشکیل داد و فرمان اجرای کودتای طراحیشده از سوی هایزر را صادر کرد. از سویی دیگر، پیام خمینی مبنی بر جلوگیری مردم از توطئهٔ در شرف وقوع و به خیابانها ریختن آنها و نیز لغو حکومت نظامی، باعث شدهبود تا سیل جمعیت زن و مرد و کودک و بزرگ به خیابانها ریخته و مشغول سنگربندی شوند. بدین ترتیب، اولین تانکها و تیپهای زرهی کودتاچیان به محض حرکت از پایگاههایشان بهوسیلهٔ مردم متوقف شده و از کار افتادند. کودتا در همان آغاز کار خود با شکست روبهرو شد و بدین ترتیب، آخرین مقاومتهای حکومت پهلوی نیز درهم شکسته شد.۱۶۵
در روز یکشنبه ۲۲ بهمن، ارتش تسلیم شد و کنارهگیری خود از درگیریها را اعلام نمود.۱۵۴ خمینی نیز از مردم خواست درصورت بازگشت ارتش به پادگانها، آرامش و نظم را حفظ کنند.۱۶۶
بعد از آنکه ارتش دست از حمایت خود از بختیار برداشت، تمام بخشهای حکومت، از قبیل سیاسی، اداری و نظامی سقوط کرد و انقلاب پیروز شد
